‏دختر پادشاه یونان عاشق شاپور ساسانی شد و پیشنهاد ازدواج داد ، شاپور در قبال این پیشنهاد خواستار باز کردن دروازه‌های شهر برای سربازان ساسانی کرد . شاهدخت موافقت کرد و به پدرش خیانت کرد ؛
شاپور پس از تصرف شهر دخترک را گردن زد و گفت : کسی که به پدرش خیانت کرد چگونه به من رحم کند ؟!!

+تا تو باشی دیگه با پسرای خاورمیانه نپری

این داستان : شاپور بی اعصاب

این داستان : مرد خنگ :)

داستان کوتاه :)

شاپور ,پیشنهاد ,شهر ,پدرش ,ساسانی ,خیانت ,پدرش خیانت ,به پدرش ,خیانت کرد ,کسی که ,گفت کسی

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مطالب اینترنتی اخبار فردا football1000 دنیای شیمی گلچین جالبترین ها و بهترین ها فاطمه حسن‌پوردَکان فیش های من چاهستان کجاست و چه ویژگی های دارد؟ "لوازم التحرير و ملزومات آموزشي" هنرور دبستان فردوسی